نظر سیوطی درباره اعجاز قرآن کریم
جلال الدین سیوطی (ت 911 هـ.) از مفسّران و قرآن پژوهان قرن دهم، که در اعجاز قرآن کتاب معترک الاقرآن فی اعجاز القرآن را نگاشته و برای اعجاز قرآن سی و پنج قول را بیان نموده است.(1) و در تفصیل هر کدام، به مواردی از آیات استشهاد نموده است که به اختصار به غالب آنها اشاره می شود:
1. علوم و محتوی:
ایشان نخستین وجه اعجاز را مربوط به علومی می داند که از قرآن استنباط می شود؛ زیرا قرآن دارای علوم و معارف فراوانی است که در هیچ کتابی، وجود ندارد؛ بویژه که این علوم در عباراتی کوتاه و موجز بیان شده اند؛ ایشان این مطلب را از قرآن الهام گرفته است که خداوند متعال می فرماید:«... مَّا فَرَّطنَا فِی الکِتَبِ مِن شَیءٍ...»؛(2) ما هیچ چیز را در این کتاب فروگذار نکردیم.
و همین طور، کلام خداوند متعال که می فرماید:
«... وَ نَزَّلنَا عَلَیکَ الکِتابَ تِبیاناً لِکُلِّ شَیءٍ...»؛(3) ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز است.
«ابن مسعود» هم نقل می کند که هر کس بخواهد از علوم روزگار آگاه شود، باید به قرآن مراجعه کند؛ زیرا قرآن، در برگیرنده همه علوم است. «سیوطی» در ادامه، می گوید: «قرآن، ریشه تمامی علوم حتی، طب، جدل، هیأت، هندسه و ... می باشد.
2. صیانت قرآن از تحریف:
به زیادی و کاستی در آیات آن؛ زیرا قرآن با گذشت زمان، دچار تعییر و تحریف نشده است، نه چیزی بر آن افزوده شده و نه چیزی از اصل آن کاسته شده، برخلاف دیگر کتابها که دستخوش تغییراتی به لحاظ زیادی یا نقصان شده اند. ایشان این مطلب را از آیه ی شریفه «حفظ» الهام گرفته است که خداوند می فرماید:«إنَّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّکرَ وَ إنَّا لَهُ لَحَفِظُونَ»؛(4) ما قرآن را نازل کردیم و ما به طور قطع نگهدار آنیم.
3. زیبایی تألیف قرآن؛
قرآن از کلماتی زیبا و عباراتی جاذب و سازگار با یکدیگر برخوردار است که موجب فصاحت آن شده، بدین ترتیب برای گروهی از عرب که خود در علم فصاحت و بلاغت، پیشتاز بودند و قرآن با ساختار کلماتش، فاصله، پایان آیات و ... بسیار شگفت جلوه می نمود. «سیوطی»، اضافه می کند که، کسی بر خود نمی دید تا بتواند عباراتی مانند قرآن بیاورد؛ زیرا هر عالم بلیغی چون خطبه یا قصیده ای را می آفرید، وقتی با دید نقد و بررسی به آن می نگریست، آن را تکمیل می نمود و هر چه زمان می گذشت، دچار تحول و تغییر می شد، تا کامل تر شود و این نگاهِ نقدی، همواره ادامه داشت و به نهایت نمی رسید؛ در حالی که قرآن اگر کلمه ای از آن کاسته می شد، جایگزین بهتری برای آن ممکن نبود؛ زیرا هر کلمه و هر عبارتی در جای خود از استواری و فصاحت خاص خود، برخوردار بوده است.4.مناسبت آیات و سوره های قرآن:
ارتباط بین آیات و سوره های قرآن به گونه ای است که همه آنها مانند کلمه واحدی هستند؛ معانی نیز، مرتبط به هم و در یک جهت می باشند.«علم مناسبت آیات»، خود از علومی است که برخی از مفسرین بر آن عنایت داشته اند، مانند «فخررازی» که بیان می دارد، بیشترین لطایف قرآن، مربوط به روابط آیات و سوره ها است که خود دارای اسبابی است، مانند مضاده، (5)، تنظیر، (6)، استطراد(7) و ...
5.بلاغت آغاز سوره ها:
مانند: آغاز برخی از سوره ها که با تسبیح خدا، حروف تهجّی، ندا، جمله های خبریه، قَسَم، شرط، امر و استفهام، دعا و .. همراه می باشد و هر یک دارای لطایف ویژه ای است.6.آیات شبیه به یکدیگر:
که در مواردی قصه یا مطالب واحدی، با تعبیر گوناگون ذکر شده که برخی از اجزای آن، بر برخی دیگر مقدم یا مؤخر شده که از لطایف قرآنی است مانند آیات شریفه:«... وَادخُلوا البابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّهٌ نَغفِرُ لَکُم خَطَایَاکُمْ ...»؛(8)
«... وَ قُولُوا حِطَّةٌ وَ ادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّداً نَغْفِرْ لَکُمْ خَطِیئَاتِکُمْ ...»؛ (9)
«...قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى ...»؛(10)
«... قُل إنَّ الهُدَی هُدَی اللهِ...»؛ (11)
7. آیات به ظاهر متعارض:
این گونه آیات، آیاتی هستند که گرچه در ابتدا به نظر متعارض می رسند، لکن با هم سازگار و به یکدیگر مربوط هستند؛ مانند: آیه نفی، سئوال در روز قیامت، که در مورد نخست، سئوال نمودن در روز قیامت، نفی شده و در آیه دیگر، لازم شمرده شده که آیات آن چنین است:«فَإَِذاَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أنسَابَ بَینَهُم یَومَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ»؛(12)
«وَأَقبلَ بَعضَهُم عَلَی بَعضٍ یَتَساءَلُونَ»؛(13)
از «ابن عباس» نقل شده، عدم سئوال مربوط به قبل از نفخه ثانیه و سئوال از یکدیگر، بعد از نفخه ثانیه است.
8.وجود ناسخ و منسوخ؛
از دیگر ویژگیهای اعجاز قرآن وجود ناسخ و منسوخ است و از اختصاصات قرآن به شمار می آید که برخی از آیات، ناسخ یکدیگرند که این خود به جهت حکمتهایی مانند: تیسیر بر امّت بوده است.9.آیات محکم و متشابه؛
وجود این آیات خود از دیگر برجستگیهای قرآن است؛ آیات متشابه هم خود دارای سه گروه هستند:الف)گروهی که هیچ راهی برای معرفت آنها نیست، مثل زمان قیامت؛
ب)گروهی که برای انسان قابل فهم است؛ مانند الفاظ غریب و احکام مغلق؛
ج) گروهی هم متشابه نسبی است؛ یعنی: راسخین در علم از آن آگاه هستند؛ ولی بقیه از آن بی خبرند.
10. اختلاف حروف قرآن؛
این نیز از نظر قرائت از معجزات به شمار آمده است؛ به شکلی که قرآن از امکان قرائتهای هفتگانه (سبعه)، و نیز قرائتهای دیگر برخوردار است؛ اما کتابهای دیگر چنین نیستند.11. تقدیم و تأخیر الفاظ؛
که گاهی به جهت اقتضای سیاق، با اهمیت آن، یا تفنّن در فصاحت می باشد؛ برخی علل تقدیم، به شرح زیر هستند:الف)تبرک؛ مانند: «فَانَّ للَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ»؛
ب)تعظیم؛ مانند: «وَمَن یُطع اللهَ والرَّسُولَ»؛
ج)تشریف؛ مانند: «إنَّ المُسلِمینَ وَ المُسلِماتِ»؛
د)مناسبت؛ مانند: «یُریکُمُ البَرقَ خَوفاً وَ طَمَعاً»؛
هـ) سبقت زمانی؛ مانند: «مقدم شدن، شب بر روز و آدم بر نوح»؛
و)سببیّت، مانند: «تقدیم عزیز بر حکیم»؛
ز)کثرت؛ مانند: «فَمِنکُم کافِرٌ وَ مِنکُم مُؤمِنٌ».
12. افاده حصر و اختصاص:
از دیگر ویژگیهای اعجاز در قرآن است مانند: انحصار صفت الهویت در خدا در آیه شریفه: «... لا إلَهَ إِلَّا اللهُ...».13.فراگیری تمامی لغت موجود در زبان عربی؛
فراگیری لغات عربی و حتی فراگیری لغات غیرعربی، مانند فارسی، رومی و ... از ویژگیهای اعجاز قرآن است؛ البته گرچه قرآن به زبان عربی است، همانطوری که قرآن نیز خود اشاره می کند: «... قُرءَناً عَرَبیّاً...»؛ (14) ولی منافات ندارد تا برخی کلمات که عربی نیستند، در قرآن به کار رفته باشند، از این جهت، برخی معتقدند که قرآن شامل پنجاه لغت می باشد، مانند: لغت قریش، هذیل، کنانه، جرهم، مدین، هوازن، عطفان، نصر، فرس، روم و ...14. الفاظ عام و خاص؛
وجود این گونه از الفاظ نیز از اعجاز قرآن به شمار می آید؛ بدین جهت، قرآن دارای سه شکل عام است:الف)عامی که خاص از آن منظور شده است: مانند لفظ «ناس» در آیه شریفه: «أَم یَحسُدُونَ النَّاسَ عَلَی مَا ءَأَتَاهُمُ اللهُ...»(15) که مقصود «رسول الله» است:
ب) عامی که تخصیص خورده؛ مانند: «... کُلُّ شَیءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجهَهُ...»(16) که حکم هلاکت، در خصوص خداوند، تخصیص خورده است؛
ج) عامی که بر عمومیت خود باقی است؛ مانند: «... إنَّ الله بِکُلَّ شَیءٍ عَلیمٌ»(17) که علم خداوند، ابدی و در همه جا است.
15. اجمال و تبیین؛
در قرآن برخی از آیات مجمل هستند؛ به گونه ای که بقیه آیات به تبیین آنها پرداخته است مانند: احمال در آیات ذیل:الف) «وَ الَّیلِ إذَا عَسعَسَ»(18) که به علت اشتراک فعل «عسعس» در معنای روی نمودن و پشت کردن، آیه مجمل شده است؛
ب) «... وَ ترغَبُونَ أن تَنکِحُوهُنَّ...»(19) که به جهت حذف حرف «فی» و یا حرف «عن» معنای آن مجمل شده است؛
ج) «... إِلَیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِبُ وَ العَمَلُ الصَّالِحُ یَرفَعُهُ...»(20) که به علت اختلاف در مرجع ضمیر در کلمه «یرفعه» که آیا به الله برمی گردد یا به عمل.
همچنین تبیین آیات را می توان در مثال ذیل مشاهده نمود.
«وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ * إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ» (21) که معنای آن با آیه شریفه: «لاَ تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ...»(22) روشن شده است.
16. استدلال بر مفهوم و منطوق آیات؛
استدلال بر «منطوق» و ظاهر آیات، مانند آیه شریفه ذیل است که خصوص حج می فرماید: «... فَصیامُ ثَلثَهِ أَیَّامٍ فِی الحَجٍّ وَ سَبعَةٍ إِذَا رَجَعتُم...»؛ (23) این آیه بیانگر آن است که حاجی می باید در صورت عدم توانایی بر قربانی نمودن، ده روز، روزه بگیرد که زمان آن سه روز در ایام حج و هفت روز پس از بازگشت به وطن است؛ اما استدلال بر «مفهوم»، مانند آیه شریفه: «... فَلا تَقُلْ لَهُما اُفٍّ...»(24) که می فرماید برای پدر و مادر احترام کامل انجام بده و حتی برای آن کلمه «اُفْ» هم نگو، که مفهوم آیه دلالت دارد بر اینکه زدن آنها نیز حرام است.17. تنوع در خطابها؛
تنوع خطابهای قرآنی از دیگر وجوه اعجاز آن است؛ زیرا خطابها، گاهی مخصوص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند مانند: «یا ایُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ...»؛ (25) گاهی برای غیر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، مانند: «یَا أَیُّهَا الَّذینَ کَفَرُوا...»(26) و گاهی عام، یعنی: برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و غیر آن هستند، مانند: «یا أیُّهَا الَّذینَ ءآمَنُوا کُتِبَ...».(27)برخی از خطابهای قرآنی نیز شامل خطاب عام، جنس، نوع، مدح، ذمّ، کرامة، تعجیز، تهییج و ... می باشند.
18. وجوه اخبار غیبی قرآن؛
قرآن مشتمل بر آیات و اخبار غیب است، مانند خبر ورود به مکه که خداوند می فرماید: «...لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِینَ...»؛(28) آیه شریفه، بیانگر خبر غیبی در مورد فتح مکه در آینده می باشد.19.خبر غیبی برای گذشتگان و ملتهای پیشین؛
مانند قصه های انبیا، با آنکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی که این اخبار را نقل می نمود، فردی امّی بوده است؛ یعنی: نزد کسی تعلیم ندیده بود و بدین جهت خداوند در قرآن می فرماید:«یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیراً مِمَّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ ...»؛ (29) ای اهل کتاب! پیامبر ما به سوی شما آمد و بسیاری از حقایق کتاب آسمانی را که شما کتمان کردید، روشن می سازد.
20. تأثیر در مخاطب:
قرآن به هنگام قرائت، نفوذ و تأثیر شگفت آوری بر دلها دارد، تأثیری که به هنگام گوش دادن، نوعی خشیت و ترس را در قلب انسان ایجاد می نماید.21. مطلوبیت استماع قرآن؛
گوش دادن به آیات قرآن برای شنونده به همراه ملال و رنجش نیست و هرچه قرآن تلاوت شود، موجب ملال و خستگی شنونده نمی شود.22. حفظ نمودن قرآن؛
حفظ آیات قرآن امری است که به آسانی انجام می گیرد؛ برخلاف کتابهای دیگر که در مقایسه با قرآن، حفظ نمودن آنها، سهل و هموار نیست.اهمیت حفظ را «سیوطی» از آیه شریفه: «وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ ...»(30) الهام گرفته است و به همین جهت، خردسالانی به حفظ قرآن به صورت کامل، مبادرت نموده اند و سپس حافظ کل قرآن گردیده اند.
23. حقایق و مجاز؛
بهره مندی قرآن از حقایق و مجازات که در قرآن به تناسب از آنها استفاده شده است.24. تشبیهات و استعارات؛
تشبیهات و استعارات نیز از بلاغت قرآن به شمار آمده و بی مانند هستند.25. کنایات قرآن
و همچنان ایجاز و اطناب در آیات قرآن، از اقسام بلاغات به حساب آمده و قرآن در بهره مندی در آنها سرآمد روزگار است؛ همچنانگه دیگر اقسام بدایع، مثل ایهام، استخدام، التفات و ... از امتیازهای قرآن است.26. گونه های خبری و انشایی؛
به کار بردن انواع شکلهایی خبری و انشایی در قرآن، به نوبه خود شکفت آور است؛ مانند: تعجب، وعد و وعید، نفی، انکار، توبیخ، تهدید و ... .27. قسم در قرآن؛
از دیگر مزایای معجزه آسای قرآن، سوگندهای قرآنی است که خداوند بر خود یا مخلوقات هستی، مانند خورشید، ماه، شب و ... قسم یاد نموده است.28. برهان در قرآن؛
مشتمل بودن قرآن بر انواع برهانها؛ مانند استدلال بر وجود خدا، به طریق برهان تمانع در آیه شریفه:«لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتَا ...»؛ (31) اگر در آسمان و زمین به جز خدای یکتا، خدایانی وجود داشتند، همان خلل و فساد در آسمان و زمین راه می یافت.
در این رابطه همچنین می توان به بهره مندی قرآن از دیگر شکلهای استدلال اشاره نمود.
29. وجود امثال؛
مثالهای گوناگونی در قرآن(چه امثال ظاهرة و چه امثال مضمره)، وجود دارد که از شگفتیهای قرآن محسوب می شود؛ مانند: آیه شریفه:«... وَ لاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِکَ وَ لاَ تُخَافِتْ بِهَا وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلاً»؛ (32) در نماز، تو صدا را نه بسیار بلند و نه بسیار آهسته گردان، بلکه حد میانی را اختیار کن.
این آیه ی شریفه دلالت بر مثل معروف (حد میانه و رعایت اعتدال در هر امری) دارد.
30. گستره قرآن؛
قرآن از نظر اشتمال آن بر آیات عدل الهی، رجاء الهی، خوف الهی و ... در کنار هم؛ از گستره ای جامع برخوردار است مانند آیه شریفه:«فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ»؛(33) پس از آن روز، هر کس به قدر ذره ای کار نیک کرد، پاداش آن را خواهد دید و هر کس به اندازه ذره ای کار زشت مرتکب شد، او به کیفرش خواهد رسید.
همچنین است، فراگیر بودن قرآن از جهت وجود نامهای اشیاء، ملائکه، القاب، اسماء قبایل، بلاد، کواکب، جبال و ...؛ مانند: یاجوج، مأجوج عاد، ثمود، قریش، روم، مدین، شمس، شعری، فردوس، کوثر، سلسبیل، سجین، ادریس، آزر، احمد و ... .
دیدگاه «سیوطی» در مورد اعجاز قرآن، که حاصل اقوال و آرای دیگران نیز بود، تنها اشاره به برخی از وجوه اعجاز قرآن دارد و برخی از وجوه دیگر، از نظر ایشان مورد غفلت واقع شده اند که به تبیین آن پرداخته خواهد شد؛ از سوی دیگر، برخی از وجوه مذکور با برخی دیگر قابل جمع می باشند؛ برخی از وجوه نیز، اختلافی هستند مانند وجه دهم که اشاره به اختلاف حروف قرآن از نظر قرائت دارد؛ زیرا بسا همه مواردِ قرآن قرائتهای مورد تأیید نباشند و قرآن دارای قرائت واحد می باشد؛ همان طور که در بحث قرائات به آن اشاره شده و حاصل آن این است که قرآن دارای یک قرائت، بیش نبوده است.(34)
پی نوشت ها :
1. معترک الاقرآن فی اعجاز القرآن، ج1، ص 12-387.
2. انعام، 38.
3. نحل، 89.
4. حجر، 9.
5. مقصود از «مضاده»، علاقه و رابطه بین دو شیء است؛ مانند صفت ایمان و کفر در آیات ابتدای سوره بقره که نخست در مورد ایمان است، که می فرماید: «ذَلِکَ الکِتابُ لاَ رَیبَ فِیهِ هُدَیً لِلمُتَّقینَ * الَّذینَ یُؤمِنُونَ بِالغَیبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ وَ مِمَّا رَزَقنَهُم یُنفِقُونَ * وَالَّذینَ یُؤمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ...» و پس از آن، بحث کفر است که می فرماید: «إنَّ الَّذینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیهِم...».
6. مقصود از «تنظیر» این است که دو موضوعه که نظیر و همانند هم هست، یکی به دیگری ملحق می شود، مانند آیه شریفه: «کَما أخرَجَکَ رَبُّکَ مِن بَیتِکَ بِالحَقِّ...»(انفال، 5)؛ «همان گونه که خدا تو را بحق از خانه به سوی میدان بدر بیرون فرستاد» که آیه شریفه به دنبال نظیر خود، یعنی: آیه 4: «... أُولَئِکَ هُمُ المُؤمِنُونَ حَقَّاً...». «آری، مؤمنان حقیقی، آنها هستند» که در مورد کراهت و ناخشنودی مسلمانان در تقسیم غنایم بدر است که گرچه ناخشنود بودند، اما بعد راضی شدند؛ همان طور که در هنگام خروج از مکه تو و دیگر مسلمانان کراهت و ناخشنودی داشتید و لکن بعدها راضی شدید.
7. مقصود از «استطراد» آن است که پس از ذکر مطلبی که در حوزه خاصی است، آن را در حوزه ای عام و کلّی تر بیان کند، مانند: «یا بَنی آدَمَ قَد أَنزَلنَا عَلَیکُم لِباساً یُوارِی سَؤآتِکُم وَ رِیشاً وَ لِبَاسُ التَّقَوَی ذَلِکَ خَیرٌ»(اعراف، 26)؛ «ای فرزندان آدم! لباسی برای شما فرستادیم که اندام شما را می پوشاند و مایه زینت شما است؛ اما لباس پرهیزگاری بهتر است»، که از بحث لباس ظاهری به لباس درونی و تقوی توجه شده است.
8. بقره، 58: «از در (معبد بیت المقدس) با خضوع و خشوع وارد گردید و بگویید: "خداوندا! گناهان ما را بریز« تا خطای شما را ببخشم».
9. اعراف، 161: «بگویید خداوندا! گناهان ما را بریز و از در (بیت المقدس) با تواضع وارد شوید؛ اگر چنین کنید گناهان شما را می بخشم.»
10. بقره، 120: «بگو هدایت، تنها هدایت الهی است».
11. آل عمران، 73: «بگو هدایت، هدایت الهی است».
12. مؤمنون، 101، «هنگامی که نفخه صور دمیده شد، دیگر خویشی در میانشان نمانَد و کسی از کس دیگر سئوال نمی کند».
13. «در آن هنگام، برخی با برخی دیگر سئوال و جواب می کنند».صافات، 27.
14. یوسف، 2: «إنَّا أنزَلنَهُ قُرءَناً عَرَبیّاً...»: «ما قرآن را به عربی فصیح فرستادیم».
15. نساء، 54: «یا اینکه نسبت به مردم [پیامبر] بر آن چه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد می ورزند؟».
16. قصص، 88: «همه چیز، جز ذات او فانی می شود».
17. مجادله، 7: «خدا بر همه چیز دانا است».
18. تکویر، 17: «قسم به شب هنگامی که پشت کند و به آخر برسد».
19. نساء، 127: «می خواهید با آنها ازدواج کنید».
20. فاطر، 10: «سخنان پاکیزه به سوی او صعود می کند و عمل صالح آن را بالا می برد».
21. قیامت، 22، 23: «در آن روز (قیامت) عده ای شادان به خدای خود نظر می کنند».
22. انعام، 103: «او را هیچ چشمی نمی بیند».
23. بقره، 196: «سه روز در حج روزه بگیرد و هفت روز هنگام بازگشت».
24. اسراء، 23: «به پدر و مادر «اف» (کلمه ای که رنجیده شوند) مگو».
25. مائده، 67.
26. تحریم، 7.
27. بقره، 183.
28. فتح 27: «هر آیینه شما مؤمنان با دلی امن وارد مسجد حرام خواهید شد».
29. مائده، 15.
30. قمر، 22: «ما قرآن را برای تذکر آسان کردیم.»
31. انبیاء، 22.
32. اسراء، 110.
33. زلزله، آیات 7، 8.
34. نزول قرآن و رؤیای هفت حرف، قرائت واحد، ص 263.
مؤدب، سیدرضا؛(1390)، اعجاز قرآن، قم: مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی صلی الله علیه و آله و سلم، چاپ دوم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}